دعوت به حس های مرموز

نگاهی به نقاشی های هادی عرب نرمی

تماشاگران در نقاشی‏ های این هنرمند با لایه‏ های چندگان ه‏ای که یکی پس از دیگری از زمینه‏ ی خود فاصله گرفته‏ اند مواجه می‏ شوند و در هر لایه، هم به دنیای ذهنی هنرمند نزدیک‏‌تر می‌‏شوند و هم خود را در موقعیت تأثیرپذیرتری احساس می‏ کنند.
آیا این نقاشی‏‌ها بیش از آنچه که از مجسمه‏‌ها ساخته باشد، زخم ‏های هنرمند را می‏ نمایانند؟ آیا آنها تماشاگران را بیشتر از مجسمه‏‌ها با آسیب‏ های مشترک رویاروی می‏ سازند؟ به نظر می‌‏رسد که همین طور باشد. اما یک چیز مشترک، هم در مجسمه‏‌ها و هم در نقاشی‏‌ها رخ می‌‏دهد و آن رهاشدگی تماشاگران در میان تنش ‏هایی است که حل‏ نشده باقی می‏ مانند.

هادی عرب نرمی

به‏ سختی بتوان برای آثار عرب‏‌نرمی ارجاعاتی بیرونی یافت. آن‌ها بیشتر بر جوهره‏‌ی رنج ‏ها، گسست‏ ها، تقابل‏ ها، سقوط‌ها و تعلیق ‏ها تکیه دارند. او در مجسمه ‏ها و نقاشی‏ هایش بافت ‏های درهم‏ تنیده ‏ای از اندام‏ های انسانی را نمایش می‏ دهد؛ بافت‏هایی خشن و پرتنش که بیانی دراماتیک را به ظهور می‌‏رسانند. کشمکش ‏هایی خونین که حتی در فیگورهای منفرد نیز جریان می‏ یابد.
آیا این شدتِ بارِ عاطفی و روانی که در آثار هادی عرب‌‏نرمی تجلی یافته است، همان تجربه‌‏ای نیست که همه‏‌ی ما در معرض آن بوده ‏ایم و اکنون همچون زخمی در روح جمعی ما بروز یافته است؟ آنچه که در فضای کلی آثار این هنرمند دیده می‏شود، اختلال عمیقی است که در روابط میان انسان‏‌ها پدید آمده است. در این آثار از امنیت و آرامش اثری نیست. درگیر شدن با خود و دیگری، جای همراهی و هم‌سویی را گرفته است.
نیروی نامرئی و سرکوب‏‌شده‏‌ای در آثار هادی عرب‏‌نرمی ادراک می‏‌شود که هر مخاطبی با تجربه‌‏ی زیسته ‏ی خود با آن مواجه می‏‌شود. من به آسیب‏‌هایی فکر می‏‌کنم که در سراسر زندگی‏‌ام مرا به گوشه‌‏ای ناخواسته رانده است.

تو به زخم‏‌هایی فکر می‏‌کنی که هر بار زمین‌گیرت کرده است؛ و او به تلاطم‏‌هایی فکر می‏ کند که امیدهایش را به باد داده است. آثار هادی عرب‏‌نرمی این طور عمل می‏ کنند و ذهن مخاطبان خود را این طور درگیر هستی خود می‏ سازند. آن‌ها را همچون آینه‌‏ای با خود روبه ‏رو می‌‏کنند که در سنگلاخِ فرسایشی دائمی گیر افتاده‌‏اند. آثاری که از این هنرمند به تماشا گذاشته شده است، بدون این که راوی داستانی باشند یا واقعه‏ ای را به تصویر بکشند؛ تجربه‏‌ای ملموس را برای مخاطبان خود یادآور می‏ شوند. رویدادی پویا از دل تضادهای رنگ ‏های گرم با زمینه ‏ای از آبی ‏های سراسری پدیدار می‏ شود. پیچ‏ وتاب‏ های اندام ‏های عضلانی و تخریب و ترکیب اندام ‏های گره ‏خورده، تماشاگران را به سوی احساس ‏هایی مرموز فرامی‌‏خوانند. آن لکه‏ های قرمز همچون تراشه‏‌هایی پرانرژی، فشارهای روانی را در تماشاگران به اوج می‏ رسانند.