حمیدرضا افشار
نه آنی که دیده میشود، نه آنی که پنهان مانده تنها تکهای از «بودن» در جامهای که سالها پیش برای دیگری دوخته شده بود من فقط ایستادهام میان خاموشی قامت ها و فریادِ چهرههایی که هرگز به زبان نیامدند در این مجموعه، چهرهها نه از دل تاریخ آمدهاند، نه از دل خیال؛ بلکه از جایی میانهی نور و سایه، جایی که صورتها نیمی پنهاناند و نیمی آشکار هر تصویر، مکثیست بر یک لحظه خاموش نه لحظهای پر از رویداد، بلکه لحظهای پر از حضور گویی چهرهها آمدهاند تا فقط «باشند» — بیکلام، بیروایت، بیزمان